بارادباراد، تا این لحظه: 11 سال و 26 روز سن داره

باراد مامان

بعد از مدت ها

1398/5/20 11:14
نویسنده : مهسا کاظمی
135 بازدید
اشتراک گذاری

واااااای باراد قشنگم، خیییلی وقته که نیومدم چیزی بنویسم ازت. حیف، راستش هم خیلی سر مامان شلوغ شده و هم پسوورد نی نی وبلاگ رو یادم رفته و با هزار دردسر موفق شدم بیام و ازت بنویسم.

بگذریم ..... امروز 98/05/20 هست. شما 6 سال و 4 ماهه هستی و صاحب یک خواهر گوگولی مگولی 10 ماهه هستی😍

خیلی بزرگ شدی، بعد از تولد دلبان یهو انگار وارد یه مرحله جدیدی شدی.هم اینکه وارد محیط مدرسه شدی از زمان پیش دبستانی و هم به دنیا اومدن خواهرت باعث شده خیلی منطقی باشی.هرچند که قبلا هم بودی❣️

هر کی بهم میرسه این روزا، اولین سوالی که میپرسه اینه که رابطه باراد با خواهرش چطوره؟ حسادت نمیکنه؟🤔

بعضی وقتا نمیدونم چی بگم.اگر بگم تو بیشتر از من مواظب خواهرت هستی میگن اغراقه

اگه بگم حتی وقتایی که من خسته و عصبی ام تو آرومش میکنی و براش لالایی میخونی که دیگه هیچی.

خلاصه که یه آااااقای تمام عیاری پسرم😍

الان که 10 ماهشه و میتونه یه کم باهات بازی کنه با خیال راحت میتونم بشینم و بهتون نگاه کنم که چقدر با عشق باهم بازی میکنین و ازتون انرژی بگیرم.

بابا یه کمی این روزها درگیره کاره و بیشتر ما سه تا باهم وقت میگذرونیم.

چون تابستونه و من روزها سر کار هستم عمه ملیحه پیش شما و دلبانه و عصرها معمولا به پارک و تفریح و گردش میگذره.

روزهای تعطیل هم که بابایی مهربون ما رو میبره گردش و حسابی بهمون خوش میگذره.

یک ماه و نیم دیگه میری کلاس اول و دلبان هم میره مهد کودک

اسم مدرسه ات نیکان هست و توی گوهردشته

مدرسه ات و دوستات رو خیلی دوست داری و برای رفتن به مدرسه لحظه شماری میکنی

کماکان با سارینا خیلی خوب بازی میکنی و دوستای خوبی هستین.

این روزها تقریبا ماشین بازی فراموش شده و تمام هوش و حواست شده شهرسازی و ساختمون سازی و سیم برق و اینجور چیزا💞

پسندها (5)

نظرات (0)