سه سال و هفت ماهگی
باراد عزیزم
امروز 95/07/04 هست و تو تقریبا 3 سال و هفت ماهه شدی
یک پسری که برخلاف خیلی از بچه های امروزی خوشبختانه به اندازه سنش بچگی میکنه و در عین حال خیلی هم فهمیده است.مامان جونم من خیلی دوست دارم که تو خیلی زود پیشرفت کنی و همه چیز رو بلد باشی ولی امیدوارم درک کنی که تو جایگاه مادری هیچ عجله ای ندارم که تو این سن همه چیز بدونی.مهم ترین چیز برای من امنیت و آرامش و شادی توست. برام مهمه که بازی کنی، بدویی، بپر بپر کنی، خراب کاری کنی...
راستش هر روز دارم بیشتر به این نتیجه میرسم که واسه آموزش و یاد گرفتن یک عمر وقت هست ولی برای بازی های بچگانه حتما محدودیت سن وجود داره...
البته خیلی خوشحالم که تو آموزش تومرحله خوبی هستی بخصوص تو یادگیری زبان انگلیسی تقریبا به سن خودت عالی هستی و جالبه که دوست داری به منم یاد بدی
ولی اینو بدون که مامان و بابا دوست دارن در درجه اول یه بچه شاد و سرحال داشته باشن و در درجه دوم دانشمند
این روزها عاشق قظار و مسایل مربوط بهش هستی... بیشتر روزها با بابایی میری راه آهن کرج و قطارها رو میبینی...خیلی جالبه که انقدر رفتی که میدونی این قطاری که داره میاد قطار مشهده یا زنجان
تمام اجزای تشکیل دهنده قطار و ریل رو میشناسی(دیزل، درزین، واگن و...)البته فکر کنم این موضوع ارثی باشه