بارادباراد، تا این لحظه: 11 سال و 5 روز سن داره

باراد مامان

2 سال و چهار ماهگی

1394/5/31 15:17
نویسنده : مهسا کاظمی
180 بازدید
اشتراک گذاری

باراد گلم

پسر عزیزم،خیلی عوض شدیمحبت حالا دیگه کم کم داری حرف زدن یاد میگیری در واقع خیلی داری خوب پیش میری تو که تا 15 روز پیش فقط کلمه های در هم و برهم میگفتی حالا چند تا شعر  بلدی بخونی مثل:

تولد، تولد، تولدت مبارک ....بوس

بوق بوق بوق ماشینم روی چرخام میشینم

تاب تاب عباسی

و آخر همه شعرهایی که همیشه برات میخوندم رو تکرار میکنی مثل گل گلدون منتشویق

حالا دیگه خیلی پسر آقایی شدی بعضی از بچه های فامیل و مهد رو خیلی دوست داری و گاهی اوقات که داری کتاب میخونی یا با اسباب بازیهات بازی میکنی دائم اسمشون رو تکرار میکنی مثل ترنم، صدرا، آرمان، مایا، رادین و...

تو بچه های مهد عاشق آرمان هستی اونم خیلی تو رو دوست داره.بعضی وقتا که من و مامان آرمان باهم میرسیم مهد که شما رو تحویل بگیریم خیلی ذوق زده میشین که بیرون از مهد هم با هم هستینمحبت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

عمو سعدی
26 دی 94 15:20
باراد عزیزم سلام خیلی وقت بود که وب سایت قشنگت سری نزده بودم عکسای قشنگت رو دیدم و کلی حال و هوام عوض شد مامان راست میگه خیلی بزرگ شدی و تغییر کردی برای خودت مردی شدی ترنم خیلی دوست داره عمو سعدی و عمه مینا هم عاشقانه دوست دارند برات آینده ای روشن، تنی سالم و لبی خندون رو آرزو دارم امیدوارم اونقدر زنده باشم تا خوشبختی تو و ترنم عزیزم رو با چشمام ببینم شاید الان کوچیک باشی ولی اینو بدون که همیشه می تونی رو کمک عمو سعدیت حساب کنی دوست دارم و به یادتم 26/10/94 عمو سعدی سر کار ساعت 15.22